معنی پیست اسب‌دوانی

لغت نامه دهخدا

پیست

پیست. (ص) پیس. ابرص. شخصی که علت برص و جذام داشته باشد. (آنندراج) (برهان). || مبروص.

پیست. (فرانسوی، اِ) محوطه یا میدانی برای دو یا اسب دوانی یا بازی. || فضا و محلی مسطح اعم از مسقف یا غیرمسقف برای رقص.

فرهنگ عمید

پیست

میدان یا محلی که برای ورزش یا رقص آماده کرده باشند،

پیس pis

گویش مازندرانی

پیست

خیس خوردن، خیساندن حبوبات قبل از طبخ

فرهنگ معین

پیست

[فر.] (اِ.) میدانی برای ورزش، رقص و غیره.

(اِ.) = پیس: شخص مبتلا به برص، ابرص، پیس.

فرهنگ فارسی هوشیار

پیست

زمین مسابقه

فارسی به ایتالیایی

واژه پیشنهادی

مرتفع‌ترین پیست اسکی ایران

پیست اسکی فریدون‌شهر


مرتفع ترین پیست فلات مرکزی ایران

پیست اسکی فریدونشهر

معادل ابجد

پیست اسب‌دوانی

606

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری